نذر فرج

عجیبه که بی تو هنوز زنده ایم،عجیبه که بی تو نفس می کشیم...
  • خانه 

مهسا امینی رمز فتنه و اغتشاشات سراسری!!!

28 شهریور 1401 توسط خادم المهدی

 

📌 قبل از هر حرفی به خانواده محترم خانم امینی تسلیت میگم و از طرف همه مردم ایران به خاطر اذیت هایی که می‌شوند عذر می خواهم…

 

🔻 از مزدوران عدالتخوار تا منافقین و رب گوجه پهلوی، از سیاسیون داخلی و از مقامات سابق، از اصلاح طلب تا اصولگرا، از ضدانقلاب تا شیعه انگلیسی، از فوتبالیست تا بازیگر، شبکه های ماهواره ای، اکانت های توییتری، پیج های اینستاگرامی و کانال های تلگرامی و… همه آمدن پای کار، مگه چه شده است؟

🔻 نه واقعاً چه شده است این حجم از تولید محتوا و متشنج کردن فضای رسانه ای کشور چرا و به چه دلیل رخ می دهد، این اتحاد گروه های مختلف که در حالت عادی جواب سلام هم را نمی دهند، چرا و به چه دلیل و از همه مهم تر به دستور چه کسی رخ داده است؟

 

🔻 عزیزان انقلابی و مدافعان انقلاب اسلامی، دوستان رسانه‌ای اینها حجت را برای شما تمام نمی کند؟

🔻 اربعین با این عظمت به حاشیه رفت، دستاوردهای دولت نیز همچنین، قائله ارمنستان و آذربایجان که هیچ، ماجرای مذاکرات هم کاملاً فراموش شد، مردم کشتی‌گیران را دلاور مرد هایشان را فراموش کردند

🔻 دوستان بوی فتنه می آید نمی بینید یکی فراخوان اغتشاش می‌دهد آن یکی درخواست تجمع می کند، دیگری خواهان استعفای چند تا از مقامات کشوری و لشگری است، دیگری پا را فراتر می گذارد به رهبری حمله می کند و خواهان سرنگونی نظام و استعفای رهبر است، گرگ های خوناشام جمع شدند و هر کدام زخمی می زنند. آیا شما سکوت می کنید؟ چگونه آن دنیا پاسخگو خواهیم بود؟

به پاخیزید و دشمنان و منافقین داخلی و خارجی را رسوا کنید…

 

✍ شریعت

 

 1 نظر

آیا با خانم امینی برخورد فیزیکی شده بود!؟؟

28 شهریور 1401 توسط خادم المهدی


  • کجای این ویدیو با خانم امینی برخورد فیزیکی شده!؟؟😐😐👆👆

که کسی که قانون‌ رو زیر پا گذاشته رو بردن تو‌ کلاس‌ نشوندن که در یک جلسه ۴۰ دقیقه ای قانون‌ رو بهش توضیح‌ بدهند

🎥 (در‌کلیپ‌ هم مشخص است كه حدود ۶۰ نفر‌ ديگر به‌ راحتیِ نشستن در سینما، در همون محيط راحت نشسته اند…)

‼️بعد این خانم یدفه حالش بد میشه ، حالا یه عده موج‌سوار‌ میگن ترسوندینش!!!

 

 

 نظر دهید »

پشت صحنه یک اتفاق تلخ!!!

28 شهریور 1401 توسط خادم المهدی

 

۱. به حکم عقل نمی‌توان از یک “تک‌اتّفاق” - هرچه هم که ناخوشایند و تلخ باشد که البتّه هست - “نتیجۀ کلّی” گرفت و “قضاوت عام” کرد. اگر در میان صدها اقدام، “چند مورد” گرفتار خطا شد، باید برای این “خطاهای موردی و جزئی"، چاره‌ای اندیشید، نه این‌که همه‌چیز را از اساس، انکار کرد. هم “جوّزدگی” و “هیجان‌زدگی” نارواست و هم “غوغاسالاری” و “هوچی‌گری". سوق‌دادن فضای عمومی به سمت عواطفِ خام و یک‌سویه، خطاست و مسیر صحیحی برای تدبیر امور اجتماعی نیست.

 

۲. این در حالی است که جریان غیرانقلابی و برخی دیگر، بر مسند داوری نشسته و می‌گویند چون برای این خانم، چنین حادثه‌ای رخ داده است، پس “مواجهۀ حاکمیّتی با بدحجابان و بی‌حجابان"، غلط است.

ادامه »

 نظر دهید »

همراه با کاروان از مدینه تا شام...

27 شهریور 1401 توسط خادم المهدی

 

            ❣﷽❣

 

قسمت۱۰۱

 

همه مردم سراسيمه مى دوند. داغ حسين(علیه السلام) براى آنها تازه شده است. غوغايى برپا مى شود. بَشير مى خواهد به سوى امام سجّاد(علیه السلام)برگردد، امّا مى بيند همه راه ها بسته شده و ازدحام جمعيّت است. بنابراين از اسب پياده مى شود و پياده به سوى خيمه امام سجّاد(علیه السلام)مى رود. 

چه قيامتى برپا شده است! بَشير وارد خيمه امام سجّاد(علیه السلام) مى شود. امام را مى بيند در حالى كه اشك مى ريزد و دستمالى در دست دارد و اشك چشم خود را پاك مى كند. 

مردم به خدمت او مى رسند و به او تسليت مى گويند. صداى گريه و ناله از هر سو بلند است.608 

امام مى خواهد براى مردم سخن بگويد. همه مردم ساكت مى شوند. پايان اين سفر رسيده است، پس بايد چكيده و خلاصه اين سفر براى تاريخ ثبت شود: “من خدا را به خاطر سختى هاى بزرگ و مصيبت هاى دردناك و بلاهاى سخت شكر و سپاس مى گويم".609 

مردم مدينه متعجب اند. به راستى، اين كيست كه اين چنين سخن مى گويد؟ 

او با چشم خود شهادت پدر، برادران، عموها و… را ديده است. او به سفر اسارت رفته است و آب دهان انداختن اهل شام به سوى خواهرانش را ديده است، امّا چگونه است كه باز خدا را شكر مى كند؟ 

آرى! تاريخ مى داند كه امام خدا را شكر مى كند. زيرا اين كاروان پيش از بازگشت به مدينه توانسته است اسلام را در سرزمين شام زنده كند. 

آرى! اين كاروان ابتدا به كربلا رفت و خون هاى زيادى را در راه دين نثار كرد. سپس با وجود رنج ها و سختى ها رهسپار شام شد تا دين پيامبر را از مرگ حتمى نجات دهد. 

آيا نبايد خدا را شكر كرد كه اسلام نجات پيدا كرده است؟  

دينى كه پيامبر براى آن، بسيار خونِ دل خورده بود، بار ديگر زنده شد. 

خون حسين(علیه السلام)، تا روز قيامت درخت اسلام را آبيارى مى كند. 

يزيد به خاطر كينه اى كه از پيامبر و خاندان او به دل داشت، مى خواست اسلام را ريشه كن كند. او قصد داشت به عنوان خليفه مسلمانان، ضربه هاى هولناكى را به اسلام بزند و اين امام حسين(علیه السلام) بود كه با قيام خود اسلام را نجات داد.  

آرى! تا زمانى كه صداى اذان از گلدسته ها بلند است، امام حسين(علیه السلام) پيروز است.  

گوش كن! اكنون امام سجاد(علیه السلام) آخرين سخنان خود را بيان مى فرمايد:  

اى مردم! پدرم، امام حسين(علیه السلام) را شهيد كردند. خاندان او را به اسارت گرفته و سر او را به نيزه كردند و به شهرهاى مختلف بردند. 

كدام دل مى تواند بعد از شهادت او شادى كند. هفت آسمان در عزاى او گريستند. 

همه فرشتگان خداوند و همه ذرّات دنيا بر او گريه كردند. ما را به گونه اى به اسارت بردند كه گويى ما فرزندان قوم كافريم! 

شما به ياد داريد كه پيامبر چقدر سفارش ما را به امّت خود مى نمود و از آنها مى خواست كه به ما محبّت كنند. به خدا قسم، اگر پيامبر به جاى آن سفارش ها، از امّت خود مى خواست كه با فرزندان او بجنگند، امّت او بيش از اين نمى توانستند در حق ما ظلم كنند. 

اين چه مصيبت بزرگ و جان سوزى بود كه امّتى مسلمان بر خاندان پيامبرشان روا داشتند؟ ما اين مصيبت ها را به پيشگاه خدا عرضه مى كنيم كه او روزى انتقام ما را خواهد گرفت.610

سخن امام به پايان مى رسد و پيام مهم او براى هميشه در تاريخ مى ماند. مردم مدينه به ياد دارند كه پيامبر چقدر نسبت به فرزندانش سفارش مى كرد. آنها فراموش نكرده اند كه پيامبر همواره از مردم مى خواست تا به فرزندان او عشق بورزند.  

به راستى، امّت اسلام بعد از رسول خدا با فرزندان او چگونه رفتار كردند؟ 

آخرين سخن امام نيز، اشاره به روزى دارد كه انتقام گيرنده خون امام حسين(علیه السلام)خواهد آمد. 

 

آرى! او روزى خواهد آمد. بياييد من و شما هم براى آمدنش دعا كنيم. 

 

 * پایان *

 

  نویسنده : دکتر مهدی خدامیان

 

الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج

 نظر دهید »

همراه با کاروان از مدینه تا شام...

27 شهریور 1401 توسط خادم المهدی

 

            ❣﷽❣

 

قسمت۱۰۰

 

اكنون يزيد نزد اُمّ كُلثوم، دختر على(علیه السلام)، مى رود و مى گويد: “اى امّ كُلْثوم! اين سكّه هاى طلا براى شماست. اينها را در مقابل سختى ها و مصيبت هايى كه به شما وارد شده است، از من قبول كن". 

صداى اُمّ كلثوم سكوت شب را مى شكند: “اى يزيد! تو چقدر بى حيا و بى شرمى! برادرم حسين را مى كشى و در مقابل آن سكّه طلا به ما مى دهى. ما هرگز اين پول را قبول نمى كنيم".602 

يزيد شرمنده مى شود و سرش را پايين مى اندازد و دستور حركت مى دهد. كاروان، شهر شام را ترك مى كند، شهرى كه خاندان پيامبر در آنجا يك ماه و نيم سختى ها و رنج هايى را تحمّل كردند.603 

* * * 

كاروان به حركت خود ادامه مى دهد. مهتاب بيابان را روشن كرده است. هنوز از شام فاصله زيادى نگرفته ايم. نُعمان همراه كاروان مى آيد. يزيد به او توصيه كرده است كه با اهل كاروان مهربانى كند و هر كجا كه خواستند آنها را منزل دهد. 

ــ اى نُعمان! آيا مى شود ما را به سوى عراق ببرى. 

ــ عراق براى چه؟ ما قرار بود به سوى مدينه برويم. 

ــ ما مى خواهيم به كربلا برويم. خدا به تو جزاى خير بدهد ما را به سوى كربلا ببر. 

نُعمان كمى فكر مى كند و سرانجام دستور مى دهد كاروان مسير خود را به سوى عراق تغيير دهد. شب ها و روزها مى گذرد و تا كربلا راهى نمانده است. 

اين جا سرزمين كربلاست! همان جايى كه عزيزانمان به خاك و خون غلتيدند. 

هنوز صداى غريبانه حسين به گوش مى رسد. كاروان سه روز در كربلامى ماند و همه براى امام حسين(علیه السلام) و عزيزانشان عزادارى مى كنند. 

سه روز مى گذرد و اكنون هنگام حركت به سوى مدينه است.604 

كاروان آرام آرام به سوى مدينه مى رود. شب ها و روزها سپرى مى شود. 

نزديك مدينه، امام سجّاد(علیه السلام) دستور توقّف مى دهد و سراغ بَشير را مى گيرد، وقتى بشير نزد امام مى آيد، امام به او مى فرمايد: 

ــ اى بشير! پدر تو شاعر بود، آيا تو هم از شعر بهره اى برده اى؟ 

ــ آرى! اى پسر رسول خدا! 

ــ پس به سوى شهر برو و مردم را از آمدن ما با خبر كن.605 

بَشير سوار بر اسب خود مى شود و به سوى مدينه به پيش مى تازد. امام سجّاد(علیه السلام)دستور مى دهد تا خيمه ها را برپا كنند و زنان و بچّه ها در خيمه ها استراحت كنند. 

حتماً به ياد دارى كه اين كاروان در دل شب از مدينه به سوى مكّه رهسپار شد. امام سجاد(علیه السلام) ديگر نمى خواهد ورود آنها به مدينه مخفيانه باشد. ايشان مى خواهد همه مردم باخبر بشوند و به استقبال اين كاروان بيايند. 

مردم مدينه از شهادت امام حسين(علیه السلام) باخبر شده اند. ابن زياد روز دوازدهم پيكى را به مدينه فرستاد تا خبر كشته شدن امام حسين(علیه السلام) را به امير مدينه بدهد. 

دوستان خاندان پيامبر در آن روز گريه ها كردند و ناله ها سر دادند، امّا آنها از سرنوشت اسيران هيچ خبرى ندارند.606

به راستى، آيا يزيد آنها را هم شهيد كرده است؟ همه نگران هستند و منتظر خبراند. 

ناگهان از دروازه شهر اسب سوارى وارد مى شود و فرياد مى زند: “يا أهلَ يَثْربَ لا مقامَ لَكُم"; “اى مردم مدينه، ديگر در خانه هاى خود نمانيد". 

همه با هم مى گويند چه خبر است؟ مردم از زن و مرد، پير و جوان، در مسجد پيامبر جمع مى شوند، اى مرد! چه خبرى دارى؟ او به مردم مى گويد: “مردم مدينه! اين امام سجّاد(علیه السلام) است كه با عمه اش زينب و خواهرانش در بيرون شهر شما منزل كرده اند".607 

همه مردم سراسيمه مى دوند. داغ حسين(علیه السلام) براى آنها تازه شده است. غوغايى برپا مى شود. بَشير مى خواهد به سوى امام سجّاد(علیه السلام)برگردد، امّا مى بيند همه راه ها بسته شده و ازدحام جمعيّت است. بنابراين از اسب پياده مى شود و پياده به سوى خيمه امام سجّاد(علیه السلام)مى رود. 

چه قيامتى برپا شده است! بَشير وارد خيمه امام سجّاد(علیه السلام) مى شود. امام را مى بيند در حالى كه اشك مى ريزد و دستمالى در دست دارد و اشك چشم خود را پاك مى كند. 

مردم به خدمت او مى رسند و به او تسليت مى گويند. صداى گريه و ناله از هر سو بلند است.608 

امام مى خواهد براى مردم سخن بگويد. همه مردم ساكت مى شوند. پايان اين سفر رسيده است، پس بايد چكيده و خلاصه اين سفر براى تاريخ ثبت شود: “من خدا را به خاطر سختى هاى بزرگ و مصيبت هاى دردناك و بلاهاى سخت شكر و سپاس مى گويم".609 

مردم مدينه متعجب اند. به راستى، اين كيست كه اين چنين سخن مى گويد؟ 

او با چشم خود شهادت پدر، برادران، عموها و… را ديده است. او به سفر اسارت رفته است و آب دهان انداختن اهل شام به سوى خواهرانش را ديده است، امّا چگونه است كه باز خدا را شكر مى كند؟ 

 

ادامه_دارد…

 

الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 60
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

نذر فرج

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاقی
  • بدون موضوع
  • بصیرت افزایی
  • بوی بهشت
    • اشک تقوا
    • بصیرت
    • تحلیل شهید مطهری از جهالت مردم در واقعه کربلا
    • تکرار کربلا
    • رجزخوانی حاج ابوذر
    • رجزخوانی حاج میثم
    • رجزخوانی حسین طاهری
    • شبهه عزاداری دهه اول محرم
    • عاشقانه های امام حسین
    • عاقبت بخیری فرزندان
    • فلسفه عزاداری
    • قیام کربلا
    • من ایرانم و تو عراقی...
    • نصرت امام
    • نماهنگ آقا نیا
    • نماهنگ حسین جان
    • چرا عاشورا؟
    • کشتی نجات
  • تربیت بنیادی
  • تفسیر
  • تقرب
    • اولین قدم به سمت خدا
    • راه حلی برای تفریح با خدا
  • حجاب
    • اقسام حجاب
    • حجاب در قرآن
    • کشف حجاب
  • خانواده
    • مدیریت در خانواده
    • همسرانه
  • درباره نصوح
  • سوالات ذهنی
  • سیاسی
    • امام خامنه ای
    • حمایت از مظلوم
    • حمایت فلسطین
    • سیدهاشم الحیدری
    • مهسا امینی
  • سیاسی
  • شبهات مجازی
  • شهیدانه
  • عاشقانه با امام زمان
  • فضای مجازی
  • معارف قرآنی
    • اقسام عفت در قرآن
    • امر به معروف و نهی از منکر
    • گناه کردن
  • نجاست سگ
  • هم نوا با قرآن
  • ویژه مباهله
  • ویژه مباهله
  • پوتین در ایران
  • چادرانه
  • کشف حجاب
  • گره گشا
  • گناهان زبان
    • آبروریزی
    • تهمت
    • مسخره کردن
  • یک جرعه معرفت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای وبلاگ

  • Kashfehejab
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس